- سپهر شناس
- منجم، ستاره شناس، کاهن،
برای مثال شنیده ام من و بسیار کس شنیدستند / هم از سپهرشناس و هم از ستاره شمر (امیرمعزی - ۲۵۷)
معنی سپهر شناس - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شناسنده گوهر جواهرشناس جواهری: گهر گرچه افتد بکف بی سپاس. گرامی بود نزد گوهر شناس. (اسدی)، صراف سخن سخن شناس: بزرگوارا، گوهرشناس اهل سخن تویی و برتو سزد عرضه دادن گوهر. (سوزنی)
کسی که در شناسایی انواع زهرها و سموم تخصص دارد
دانگشناس آنکه مسکوک اصیل را از از مسکوک تقلبی تشخیص دهد، پول پرست
شناسنده گوهر جواهرشناس جواهری: گهر گرچه افتد بکف بی سپاس. گرامی بود نزد گوهر شناس. (اسدی)، صراف سخن سخن شناس: بزرگوارا، گوهرشناس اهل سخن تویی و برتو سزد عرضه دادن گوهر. (سوزنی)